پارک
امروز بعد از چند هفته هوای بارونی و سرد آفتاب شد و ما هم کلی ذوق کردیم با اینکه که خیلی خسته بودم ولی دیدم خیلی حیف که این آفتاب و از دست بدیم برای همین منو آرتین جون با هم رفتیم پارک ...هورا
آرتین جون که فهمید میخوایم بریم بیرون خودش اومد سوار کالسکه شد (کاری که اصلا دوست نداره ) آخه پسر نازم بیرون و خیلی دوست داره مخصوصا پارک . اونجا کلی بازی کرد با هم تاب تاب عباسی خوندیم . عزیزم تو هنوز بلد نیستی از صور سوره چطوری بیایی پایین کلی بهت خندیدم آخه وقتی میرفتی بالا به جای اینکه بشینی و لیز بخوری میخواستی خودتو از اون بالا بندازی پایین فکر میکردی ایطوری لیز میخوری ، ولی بالاخره یاد میگیری مثل کارای دیگه که یاد گرفتی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی