آرتینآرتین، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

آرتین کوچولوی ما

پارک

امروز بعد از چند هفته هوای بارونی و سرد آفتاب شد و ما هم کلی‌ ذوق کردیم با اینکه که خیلی‌ خسته بودم ولی‌ دیدم خیلی‌ حیف که این آفتاب و از دست بدیم برای همین منو آرتین جون با هم رفتیم پارک ...هورا  آرتین جون که فهمید می‌خوایم بریم بیرون خودش اومد سوار کالسکه شد (کاری که اصلا دوست نداره ) آخه پسر نازم بیرون و خیلی‌ دوست داره مخصوصا پارک . اونجا کلی‌ بازی کرد با هم تاب تاب عباسی خوندیم . عزیزم تو هنوز بلد نیستی‌ از صور سوره چطوری بیایی پایین کلی‌ بهت خندیدم آخه وقتی‌ میرفتی بالا به جای اینکه بشینی‌ و لیز بخوری می‌خواستی خودتو از اون بالا بندازی پایین فکر میکردی ایطوری لیز می&zwn...
4 تير 1391

عزیز ،پدر جون

آرتین پسر گًل من الان ۱۹ ماهش داره تموم می‌شه ، فداش بشم پسرم ، خیلی با نمک حرف می‌زنه ، تازه شروع کرده به صحبت کردن ، به من میگه پدر جون ، بعضی‌ وقتها هم داد می‌زنه  بن  ، بن ، بعضی‌ وقتها هم مامان مژگان صدا میزنه,  عزیز  دلم خیلی باهوش  و  کنجکاو  ، عاشق  لب تاپ و اینکه  بره پشت فرمون  ماشین  پدر  جون  بشینه ، و وقتی‌ بهش  اجازه نمیدیم کوچولوی ما خیلی گریه می‌کنه ، آرتین جون  دنیا  من و  مژگان ، دوست دارم پسر  گلم .                             &...
29 خرداد 1391

دوباره برگشتم بعد از یک سال

امروز بعد از یک سال دوباره اومدم و خیلی‌ ناراحتم که چرا این وقفه به وجود اومد چون هر روز از این یک سال گذشته تو داشتی چیزهای جدید یاد می‌گرفتی ،کارای جدید میکردی که نتونستم اینجا برات بنویسم ولی‌ پسر نازم تمام خاطرات شیرین کودکی تو توی قالب و ذهنمِ تا ابد نوشته شده و هیچوقت از من دور نمیشه با به یاد آوردنش روزهای خوب زندگیم به یادم میاد و قلبم پر از عشق به تو می‌شه . امیدوارم از به بعد بتونم خاطراتمونو اینجا بنویسم و بعدها با هم بخونیم و ازش لذت ببریم عاشقتم پسر گلم  17/6/2012           10:55 PM    ...
29 خرداد 1391

بدون عنوان

.امروز کلی‌ با پسرم بازی کردم ..مینداختمش بالا و پایین کلی‌ ذوق میکرد ...آرتین  جون ۴ روز دیگه  ۶ ماه تموم می‌شه  میره تو ۷  ماه ..قربون دندونای  کوچولوش بره پدرش ..عزیزم  یه دنیا دوست دارم ..                                                           ١١/٠٦/٢٠١١
21 خرداد 1390

من امروز دندون دراوردم !!!!!!!!!!!!

سلام امروز من مثل هر روز ساعت ۷ از خواب پا شدم پیش بابام بودم که هی‌ بهش لگد زدم اونم آخر از خواب بیدار شد داشت با من بازی  میکرد که من دستشو یه کوچولو گاز گرفتم اونم کلی‌ ذوق کرد به مامانم گفت مژگان آرتین دندون درآورده !مامانم اول باور نکرد بعد وقتی‌ خودش دست زد اونم کلی‌ ذوق کرد و قربون صدقه‌ام رفت    ٣/٠٦/٢٠١١  
21 خرداد 1390

بدون عنوان

امروز پسرم آرتین برای اولی‌ بار با کمک باباش بلند شد .امروز ۴ ماه ۱۰ روزته عزیزم چقدر تو زرنگی کلی‌ شیطون شدی بعضی‌  وقتها دلم میخواد بخورمت جای همه خالی‌   ...
12 فروردين 1390

عید نوروز

امسال اولین عید آرتین جون بود صبح با پدرش رفتیم کلی‌ خرید کردیم براش ماهی‌ گلی‌ خریدیم سبزه هم که سبز کرده بودیم بد هفت سین چیدیم که یه سینش کم بود . شب من آرتین جون بردم حموم تا برای سال جدید تمیز باشه بد پدرش اومد خونه سال تحویل ساعت ۱۱:۳۰ بود سال که تحویل شد آرتین جونم از باباش عیدی گرفت . کلی‌ هم عکس گرفتیم .قربونت برم پسر گلم عیدت مبارک باشه امیدوارم تمام روزهای زندگیت مثل بهار شاد، سرسبز باشه و همیشه خوشحال باشی‌ 29/12/1389 20/03/2011 ...
6 فروردين 1390

از طرف پدر

دیشب منو آرتین کوچولو و مامانش رفتیم رستوران ایرانی‌ تو شفیلد خیلی‌ بهمون خوش گذشت بدش آرتین جون تو ماشین کلی‌ گریه کرد تا مامانش ساکش کرد یه ۲۰ دقیقهی طول کشید بد ما مجبور شدیم یه جا نگه داریم تا آرتین جون شیر بخوره .کوچولوی ما خیلی‌ ناز شیرشو خورد بد راحت تو ماشین خوابید ما هم امدیم خونه (پدر قربون چشای خوشگلش بره) 17/02/2011 ...
6 فروردين 1390

بدون عنوان

امروز آرتین مامانی ۳ ماهه شده ،منو آرتین جون و بابایی رفتیم رستوران ،کلی‌ خوش گذشت وقتی‌ برگشتیم خونه آرتین جونم راحت خوابید (قربونت برم چقدر ناز میخوابی ) ...
29 بهمن 1389